HOME :: ABOUT :: ARCHIVE :: DISCUSSION  :: ENGLISH
          ديدار با خود       

DYDAR



   

شاكونتالا
قسمت 12

شاه:چه كسي بيرون ايستاده؟
(نگهبان وارد ميشود)

نگهبان:در انتظار فرمان شما هستم،سرورم.
شاه:رايواتاكا،ژنرال را احضار كن.
نگهبان:به چشم،سرورم.

(بيرون ميرود و سپس با ژنرال برميگردد.)
دنبالم بياييد ،آقا.عاليجناب انجاست.به مكالمه ما گوش ميدهد.
نزديك بياييد آقا.

ژنرال(شاه را ميبيند،با خود ميگويد):
گفته اند كه شكار گناه است،اما
اكنون ببين كه هيچ چيز،جز خوبي براي شاه نياورده.

او اعتنايي به نيش بي رحمانه ي
ريسمان زهي اش نمي كند.
و عرق ريختن زير آفتاب نيم روز،
نه بر او اثري دارد و نه اذيت اش مي كند.
هيبتش اگر چه نيرومند و نحيف است،
زيبايي اي در منتهاي تناسب دارد.
هيچ فيل كوهستان هم نمي تواند،از نيروي حياتي
بيش از او سرشار باشد.


(نزديك ميشود).
پيروزي براي شما باد،سرورم!
جنگل پر از گوزن هايي براي دنبال كردن است،و چهارپايان شكاري نميتوانند خيلي دور دست باشند.
خب،چه مشغله اي از اين بهتر ميتوانيم داشته باشيم؟

شاه: بهادراسن،شوق من از بين رفته.مادهاوايا(دلقك) ما را به شكار نكردن نصيحت كرده.
ژنرال(به دلقك ،در خلوت) مادهاوايا،او را رها نكن.
حالا توي يك آن سر حال مي آورمش.
(بلند)
عاليجناب او يك احمق پر حرف است!سرورم خود ميتوانند قضاوت كنند كه آيا شكار بد است،يا نه.
فكرش را بكنيد:
هيكل شكارچي نيرومند و قوي و چابك مي گردد؛
و از چهارپاياني كه صيد مي كند، مي آموزد كه
چگونه خشم و ترس ،بر ذهن اثر مي گذارند.
عاشق اين است كه مهارت خود را با هدف هاي در حال حركت بسنجد.
اين مهم ترين شادي زندگي ست.

دلقك(خشمگينانه):دور شو!دور شو با اين زندگي فوق العاده اي كه ساختي!
شاه به هوش آمده!اما تو،پسر يك برده ي فاحشه،ميتواني از جنگلي به جنگل ديگر به تعقيب و گريز خود ادامه دهي.تا وقتي كه ميان آرواره هاي يك خرس ِ پير كه به دنبال گوزن يا شغالي است،بيافتي.

شاه:بهادراسن،چون در نزديكي بيشه عزلت نشيني هستم،نميتوانم پيشنهاد تو را بپذيرم.
خًب امروز
بوفالوي شاخ دار ميتواند آب گل آلود بركه را متلاطم كند.
گوزني كه هميشه در جستجوي سايه است،ميتواند با آرامش غذاي خود را نشخار كند.
گرازان وحشي،علف هاي مرداب را در گِل لگدمال ميكنند.
كماني كه من در شكار خم ميكنم،
ممكن است موجب تعطيلاتي شود كه باب ميل ما نيست.

ژنرال:صحيح است،عاليجناب.
شاه:آن كماندارانم را كه پيشروي كرده اند،عقب بفرستيد.
سربازان را از آزار رساندن و حتي نزديك شدن، به بيشه عزلت نشيني منع كنيد.
و به خاطر داشته باشيد كه؛
آتش مخفي ايي در باغ ِ هر زاهدي روشن كنيد.
و اگر هر نيروي بيگانه اي هجوم آورد،
سنگ هاي سرد كهربا را بر افروزيد.

ژنرال:به چشم عاليجناب.
دلقك :حالا مي شود تو و اين زندگي فوق العاده ات بيرون بروي؟
(ژنرال خارج ميشود.)
شاه(به ملازمان خود):لباس شكار خود را در آوريد.
و تو رايواتاكا،سر پُست خود بازگرد.
رايواتاكا:به چشم سرورم.
(خارج ميشود)


مترجم : Hoda  ::  پيوند



 

 
Enter your email address below to subscribe to DYDAR!


powered by Bloglet
 
 
You may use any part presented herein for non-commercial  purposes ONLY, 
on the condition  of giving  link to:         "http://www.geocities.com/iran_story/
To publish any part of the weblog in magazines, newspapers etc, is forbidden.
The Best view: 800*600 -  ie5      Designer: Mohammad       Powered by: Blogger