HOME :: ABOUT :: ARCHIVE :: DISCUSSION  :: ENGLISH
          ديدار با خود       

DYDAR



   

شاكونتالا
ادامه پرده سوم
عاشق شدن
قسمت 16
...
دو دوست (او را باد مي زنند): عزيزم، حالا كه با اين برگ هاي نيلوفر آبي تو را باد ميزنيم، احساس بهتري داري؟
شاكونتالا(خسته و كسل):اوه ، عزيزانم شما مرا باد ميزنيد؟

(دو دوست غمگينانه به هم مي نگرند)

شاه: او جدا مريض است.(با شك) آيا به خاطر گرماست، يا به خاطر آن چيزي است كه من به آن اميدوارم؟
(با قطعيت)بايد همين طور باشد.

ضماد ِ روي سينه اش،
دست بند نيلوفري اش
محبوب من را ،اگرچه بيمار است
بسيار دوست داشتني مي كند.

اگرچه پريشاني از عشق و گرماي تابستان
علائم يكساني دارند،
اما گرما به تنهايي نمي تواند سبب چنين حالي در يك جوان شود.

پريموادا (خطاب به انوسويا) : آنوسويا، او از آن دفعه ي اولي كه آن شاه ِ خوب را ديد
واقعا رنجور شده.
من فكر نمي كنم كه تب او علت ديگري داشته باشد.
آنوسويا :فكر ميكنم درست مي گويي. مي روم تا از او بپرسم.
عزيزم. بايد چيزي از تو بپرسم. تو تب ِ شديدي داري.
شاه: واقعا درست است.

رشته هاي نيلوفر آبي
كه به سپيدي پرتو هاي درخشنده ي ماه در شب اند
مي پژمرند و درد مهيب تب او را فاش مي كنند.

شاكونتالا (نيم خيز شده):خيلي خب. هر چه مي خواهي بگو.

آنوسويا: شاكونتالا. عزيزم .تو به ما نگفتي كه چه در سرت مي گذرد. اما من داستان هاي عاشقانه ي قديمي را شنيده ام و نميتوانم اين تصور را از ذهنم دور كنم كه حالات تو مانند دوشيزگان عاشق است.
لطفا به ما بگو چه چيزي تو را آزار مي دهد.
قبل از اينكه حتي سعي به درمان كردنت داشته باشيم، بايد بيماري ات را بفهميم.

شاه: آنوسويا، انديشه هاي من را بيان مي كند.

شاكونتالا: واقعا آزارم مي دهد. نمي توانم همه ي آن را در يك آن برايتان بگويم.
پريموادا :آنوسويا درست مي گويد ،عزيزم. چرا رنج خود را پنهان مي كني؟
تو روز به روز داري بيشتر از بين مي روي. ديگر چيزي نيستي به غير از يك سايه ي زيبا.

شاه: حق با پريموادا ست.
ببين!
گونه هايش لاغر شده
شانه هايش افتاده
كمرش آب رفته و صورتش رنگ باخته.
به خاطر عشق است كه پژمرده شده.
اوه بيچاره ي شيرينم.
مثل برگ هاي انگور ي شده كه در گرماي سوزان مي پژمرند.


شاكونتالا (آه مي كشد):به هيچ كس ديگر نميتوانم بگويم. اما باري بر دوش ِ شما خواهد بود.

دو دوست: به همين خاطر است كه ما به فهميدن آن اصرار مي كنيم، عزيزم.
اندوه با تقسيم شدن، قابل تحمل مي شود.

شاه:
دو دوستي كه غم و اندوه او را سهيم مي شوند
او مي گويد كه چه رنجي او را در اينجا خوابانده است
بازگشته تا نگاهي دوباره به عشقش بياندازد.
بار اولي كه من او را ديدم...
اما اكنون هراسانم!

شاكونتالا: هر وقت كه آن شاه ِ خوب را مي بينم كه از بيشه زاهدان ما مواظبت مي كند....
-(سكوت مي كند و بي تاب مي شود)
دو دوست: ادامه بده ،عزيزم.
شاكونتالا : من او را دوست دارم، و اين باعث مي شود كه چنين حالي داشته باشم.
دو دوست: خوبست ،عاليست!
تو معشوقي پيدا كرده اي كه ارزش هواخواهي و جانسپاري تو را دارد.
البته، يك رود بزرگ هميشه به سمت دريا جاري ميشود.

شاه:(با شادي) آنچه را كه مشتاق شنيدنش بودم، شنيدم!

عشق بود كه آن درد سوزان را سبب شده بود
و عشق است كه دوباره او را سبكبال مي كند.
مثل آن هنگام كه باران بر روز شرجي و خفه فرود مي آيد
و غم را مي شويد و مي بَرد.

شاكونتالا :پس، اگر بهترين فكر را داريد، كاري كنيد كه دل ِ شاه بر من به رحم آيد.
و گر نه، به خاطر داشته باشيد كه من در چه حالي بودم.

شاه: سخنانش همه ي شك هايم را پايان داد.
پريموادا (خطاب به آنوسويا) : آنوسويا ، او خيلي در اين عشق پيش رفته و تحمل هيچ تاخيري را ندارد.
آنوسويا: پريموادا ، ميتواني نقشه اي طرح كني كه با آن بتوانيم آرزوي او را به سرعت و محرمانه عملي كنيم؟
پريموادا: بايد درباره ي "محرمانه بودن" نقشه اي طرح كنيم. "سريع بودن" آن مشكل نيست.
انوسويا : چگونه؟
پريموادا :آن شاه خوب عشقش به او را با نگاه ِ محبت آميزش نشان مي دهد.
و او هم از بين رفته ، انگار كه خوابش را از دست داده.

شاه: كاملا درست است.
اشك سوزاني كه همه شب از گونه هايم روان است
بر روي بازويي كه رخم را پوشانده
ميريزد
و به جستجوي گوهر هاي بازوبند طلايي ام روان مي شود
تا رنگ از آنها را ببرد
و بازوبندم ،
از فزوني اشك هايم به روي جاي زخم هايم
كه نشان از كردارم در رزم و شكار دارد،
به لغزش مي افتد
و به پيش و پس مي رود

...ادامه دارد


مترجم : Hoda  ::  پيوند



 

 
Enter your email address below to subscribe to DYDAR!


powered by Bloglet
 
 
You may use any part presented herein for non-commercial  purposes ONLY, 
on the condition  of giving  link to:         "http://www.geocities.com/iran_story/
To publish any part of the weblog in magazines, newspapers etc, is forbidden.
The Best view: 800*600 -  ie5      Designer: Mohammad       Powered by: Blogger